امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

برای گلکم

چشم، چشم، دو ابرو، نگاه من به هرسو   پس چرا نیستی پیشم، نگاه خیس تو کو  گوش گوش دوتا گوش، دودست بازیه آغوش  بیا بگیر قلبمو، یادم تو را فراموش چوب، چوب، یه گردن، جایی نری تو بی من  دق میکنم میمیرم، اگه دور بشی از من
28 تير 1390

برای گلکم

چشم، چشم، دو ابرو، نگاه من به هرسو پس چرا نیستی پیشم، نگاه خیس تو کو گوش گوش دوتا گوش، دودست بازیه آغوش بیا بگیر قلبمو، یادم تو را فراموش چوب، چوب، یه گردن، جایی نری تو بی من دق میکنم میمیرم، اگه دور بشی از من
28 تير 1390

حرفهای پسرانه ، مادرانه

امیر محمد : مامان جون خیلی تنبلی چرا وبلاگ منو به روز نمی کنی مامان مریم : ببخشید پسرم از دردسرهای شاغل بودن همینه که وقتت زیاد برای خودت نیست امیر محمد : می دونم ، ولی مامانی سعی خودت رو بکن آخه می خوام کارهای روزمره خودم و شیطونیهامو برام بنویسی تا بزرگ شدم همه اونا رو بخونم. مامان مریم : چشم گلکم   ...
28 تير 1390

حرفهای پسرانه ، مادرانه

امیر محمد : مامان جون خیلی تنبلی چرا وبلاگ منو به روز نمی کنی مامان مریم : ببخشید پسرم از دردسرهای شاغل بودن همینه که وقتت زیاد برای خودت نیست امیر محمد : می دونم ، ولی مامانی سعی خودت رو بکن آخه می خوام کارهای روزمره خودم و شیطونیهامو برام بنویسی تا بزرگ شدم همه اونا رو بخونم. مامان مریم : چشم گلکم ...
28 تير 1390

تقدیم به ساحت مقدس امام زمان

خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است شاید این جمعه بیاید...شاید پرده از چهره گشاید...شاید دست افشان...پای کوبان می روم بر در سلطان خوبان می روم می روم بار دگر مستم کند بی سر و بی پا و بی دستم کند می روم کز خویشتن بیرون شوم در پی لیلا رخی مجنون شوم هر که نشناسد امام خویش را بر که بسپارد زمان خویش را با همه لحظه خوش آواییم در به در کوچه ی تنهاییم ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر نغمه ی تو از همه پر شور تر کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی کاش که همسایه ی ما می شدی مایه ی آسایه ی ما می شدی هر که به دیدار تو نایل شود یک شبه حلال مسائل شود دوش مرا حال خوشی دست داد سینه ی ما را عطشی دست داد نام تو بردم لبم آتش گرفت ش...
22 تير 1390

تقدیم به ساحت مقدس امام زمان

خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است شاید این جمعه بیاید...شاید پرده از چهره گشاید...شاید دست افشان...پای کوبان می روم بر در سلطان خوبان می روم می روم بار دگر مستم کند بی سر و بی پا و بی دستم کند می روم کز خویشتن بیرون شوم در پی لیلا رخی مجنون شوم هر که نشناسد امام خویش را بر که بسپارد زمان خویش را با همه لحظه خوش آواییم در به در کوچه ی تنهاییم ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر نغمه ی تو از همه پر شور تر کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی کاش که همسایه ی ما می شدی مایه ی آسایه ی ما می شدی هر که به دیدار تو نایل شود یک شبه حلال مسائل شود دوش مرا حال خوشی دست داد سینه ی ما را عطشی دست داد نام تو بردم لبم آتش گرفت ش...
22 تير 1390

پر از احساس

  تو آمدی و خدا خواست پسرم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی     تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت ياسينم باشی     خدا کند که ببینم گلي ز گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی     خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر پدرت باشی     همیشه کاش که یک سمت ، پدرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی     تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی     بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست پسرم باشی...
21 تير 1390

پر از احساس

تو آمدی و خدا خواست پسرم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت ياسينم باشی خدا کند که ببینم گلي ز گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر پدرت باشی همیشه کاش که یک سمت ، پدرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست پسرم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول...
21 تير 1390